به گزارش سینماپرس، رئیس جمهور روز گذشته در آیین افتتاح کارخانه احیای مستقیم و شروع عملیات اجرایی طرح توسعه فولاد بافت در استان کرمان در توجیه اصل مذاکره با دشمن، به مذاکرات پیامبر (ص) با دشمنان اشاره کرد و گفت: «خط قرمز ما این است در مسیری که حرکت میکنیم، عزت ملی ما محفوظ بماند. همین که با کسی بنشینیم، صحبت کنیم، حرف بزنیم برای منافع ملیمان در چارچوب عزت ملیمان، چیزی است که خداوند به ما امر کرده است. راه ما بوده. پیامبر ما با همه حرف میزد، با همه پیمان میبست. پیامبر با کفار پیمان بست. پیمان را میشکستند، پیمان دوم را میبست. نعوذا بالله کسی نمیگفت «این پیامبر چقدر سادهلوح است»!؟ یک قرارداد پریروز بست، آن طرف تخلف کرد و شکست، دو مرتبه پیمان بعدی میبندد. راه این است: آن کسی که پیمان میشکند، ضرر میکند. آن کسی که پای پیمان و عهد ایستاده، همیشه پیروز میدان است و موفق است.»
در یک دستهبندی کلی، دشمنانی که مقابل پیامبر گرامی اسلام (ص) و جامعه اسلامی آن دوران صف بستند، در سه گروه منافقان داخلی، عهدشکنان از اهل کتاب و دشمنان خارجی قرار داشتند که حضرت بهفراخور مصالح حکومت با هرکدام سیاستهای جداگانهای را در پیش گرفتند، بهعنوان نمونه از سختترین دشمنان پیامبر (ص) منافقان داخلی و نفوذیهایی بودند که با چهره دیانت سعی در تخریب نظام اسلامی آن دوران داشتند؛ از این جهت برخورد حضرت در قبال این عده از دشمنان بهگونهای بود تا فرصت هر اقدام براندازانهای را از آنان سلب کند.
دسته دوم از دشمنان حکومت اسلامی در صدر اسلام اهل کتابی بودند که بارها معاهدات خویش در قبال پیامبر (ص) را شکستند؛ لذا حضرت ضمن اینکه آنان را به حاشیه شهر راندند، جزیه و مالیاتهایی نیز بهعهده آنان تعیین کردند. هرچند در مجموع میتوان گفت برخورد کلی پیامبر اسلام (ص) با این گروه بر اساس اصل رحمت و مدارا بود، اما همان طور که بیان شد، علت اصلی درگیریهای حضرت با آنان شکستن پیماننامهها و معاهدات از سوی اهل کتاب بهخصوص یهودیان بود. برخورد رسول خدا با عهدشکنی اهل کتاب تا حدی بود که در پیماننامهشان با یهود قید شده بود در صورت پیمانشکنی، مسلمانان مجاز به کشتن مردان، به اسارت بردن زنان و فرزندان و به غنیمت بردن اموال آنانند. (اعلام الوری طبرسی، ج ۱، ص ۱۵۷)
دسته سوم، دشمنان خارجی یا بهتعبیری دشمنان برونمرزی حکومت اسلامی بودند. در صورت کلی از آنجایی که مأموریت پیامبر (ص) هدایت تمام انسانها بهسوی ارزشهای الهی بود، سیاست کلی، بر تعامل سازنده با دنیا بود. اما در هر صورت مبانی رفتار پیامبر اکرم (ص) در روابط خارجی شامل اصل دعوت و جهاد، اصل صلح و همزیستی مسالمتآمیز، اصل التزام به قراردادها و احترام پیمان و اصل نفی سبیل و عزت اسلامی بود که این اصل، اساس روابط خارجی پیامبر گرامی اسلام (ص) را تشکیل میداد و حضرت در گفتار و رفتار خویش بر آن تأکید میکرد. قاعده نفی سبیل برگرفته از این آیه قرآن بود که خداوند میفرماید: «و لنیجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا؛ «هرگز خداوند راه تسلط بر اهل ایمان را باز نگذاشته است.»، بنابراین آنگاه که خیانتی از آنان سر میزد و عهدشکنی از سوی آنان صورت میگرفت و منافع اسلام به خطر میافتاد، مدارا کردن با دشمنان جایگاهی نداشت.
روی صحبت جناب حسن روحانی با این دسته از دشمنان خارجی بود. وی در بخشی از سخنان خود با تأکید بر اینکه پیامبر (ص) هر بار کفار پیمان میشکستند، دوباره پیمان میبست، میگوید: «پیامبر ما با همه حرف میزد، با همه پیمان میبست. پیامبر با کفار پیمان بست. پیمان را میشکستند، پیمان دوم را میبست. نعوذا بالله کسی نمیگفت «این پیامبر چقدر سادهلوح است»!؟ یک قرارداد پریروز بست، آن طرف تخلف کرد و شکست. دو مرتبه پیمان بعدی میبندد.»
دوانی: اظهارات رئیسجمهور دروغ محض است
این سخنان رئیس جمهور در حالی بیان میشود که هیچ نمونه تاریخی در این زمینه یافت نمیشود. محمد حسین رجبی دوانی در این باره در گفتوگو با تسنیم با تأکید بر اینکه نمونهای تاریخی در این باره یافت نمیشود گفت: «این گفته رئیس جمهور دروغ محض است و ابدا نمونهای تاریخی در صدر اسلام نداریم که دشمنان پیمان خود نقض کرده باشند، اما پیامبر (ص) مجددا به پیمان خود با آنها بازگردند و همپیمان شوند، بنابراین تا زمانی که آنها به پیمان خود وفادار بودند، پیامبر نیز با آنها همراهی میکرد، اما زمانی که نقض عهدی صورت میگرفت، پیمان نقض میشد و حضرت با آنها برخوردهای متفاوتی میکرد.»
حال باید رئیس جمهور به این پرسش پاسخ دهند که؛ چه استناد تاریخی مبنی بر مذاکره مجدد پیامبر (ص) در شرایط نقض عهد دشمنان وجود دارد؟
نکته دوم اینکه جناب روحانی اشاره داشتند: «خط قرمز ما این است در مسیری که حرکت میکنیم، عزت ملی ما محفوظ بماند». اما آنچه تاکنون از حاصل مذاکره با دشمن دریافتیم، امتیاز دادن به دشمن و نقض عهد از سوی آنان و عدم عکسالعمل مناسب و بهنگام دولتمردان بوده است؛ مسئلهای که کاملا با عزت ملی در تعارض است؛ در حالی که از اهداف رسول گرامی اسلام (ص) از پیماننامهها، برافراشتن پرچم توحید و کسب عزت ملی و بینالمللی برای مسلمانان بود.
نکته سوم اینکه آنچه ضروری است، فهم استراتژی رفتاری پیامبر مبتنی بر آیات قرآن است، چرا که معتقدیم رفتارهای معصومان علیهم السلام عین نص آیات قرآن است؛ در برآیند این دست از آیات قرآن درمییابیم اصل مذاکره با دشمن محل اشکال نیست، اما این مسئله با شروطی همراه است که شامل عدم خوف از خیانت و خدعه دشمنان و مراقبت از توطئه نهفته آنان است. در این باره توجه جناب رئیس جمهور را به آیاتی از سوره انفال معطوف میکنیم؛
در سایت خبری بخوانید: اخبار بازی و سرگرمی ایران و جهان | تازه ترین اخبار سیاسی ایران و جهان از سراسر وب
خداوند در آیات ۵۵ تا ۵۸ از سوره انفال درباره نوع برخورد با پیمانشکنیهای دشمن میگوید:
(۵۵) «إن شر الدواب عند الله الذین کفروا فهم لایؤمنون؛ هرآینه بدترین جنبندگان نزد خدا آنهایند که کافر شدهاند و ایمان نمیآورند.»
(۵۶) «الذین عاهدت منهم ثم ینقضون عهدهم فی کل مرةو هم لایتقون؛ کسانی که تو از آنان پیمان گرفتی، سپس پیاپی پیمان خویش را میشکنند و هیچ پروا نمیکنند».
(۵۷) «فإما تثقفنهم فی الحرب فشرد بهم من خلفهم لعلهم یذکرون؛ پس اگر آنها را در جنگ بیابی پراکندهشان ساز تا پیروانشان نیز پراکنده شوند، باشد که عبرت گیرند».
(۵۸) «و إما تخافن من قوم خیانة فانبذ إلیهم علی سواء إن الله لایحب الخائنین؛ اگر بیم این داری که گروهی در پیمان خیانت میکنند، به آنان اعلام کن که همانند خودشان عمل خواهی کرد زیرا خدا خائنان را دوست ندارد».
مذاکره در شرایط خوف و خیانت دشمن باطل است
بر اساس ظاهر این آیات درمییابیم:
الف) گروهی از اهل کفر هستند که بر عهد و پیمان خویش باقی نمیمانند و هربار که با آنها پیمان بسته میشود، نقض عهد میکنند و بر عهد خویش پابرجا نیستند آنجا که فرمود: «ینقضون عهدهم فی کل مرة؛ هربار نقض عهد میکنند».
ب) دیگر اینکه در آیه ۵۸ بیان میدارد «هرگاه بیم این داری که گروهی در پیمان خیانت میکنند، به آنان اعلام کن که همانند خودشان عمل خواهی کرد …»، میتوان بهراحتی فهمید مذاکره در شرایط خوف از خیانت دشمن باطل است و باید همانند خودشان با آنها برخورد دشمنانه کرد.
ج) مسئله بعدی این است که خداوند اینگونه دشمنانی را که هربار نقض عهد میکنند و مدام خیانت میکنند، «بدترین جنبندگان نزد خود؛ شر الدوابعند الله» معرفی میکند.
اتفاقا خداوند در آیه ۶۰ همین سوره تأکید دارد «در برابر آنان آنچه در قدرت و توان دارید از نیرو [و نفرات و سازوبرگ جنگی] و اسبان ورزیده [برای جنگ] آماده کنید تا بهوسیله آنها دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنانی غیر ایشان را که نمیشناسید، اما خدا آنان را میشناسد، بترسانید؛ و أعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم».
نکته ضروری در موضوع مذاکره با دشمن، سیاست کلی نظام اسلامی است که بر مبنای صلح و مذاکره است نه جنگ و بیتفاوتی نسبت به سایر کشورها؛ یعنی بر اساس آیات قرآن هرگاه دشمن از در صلح وارد شد، میتوان با آنها از در صلح وارد شد. در آیه ۶۱ انفال میفرماید: «و إن جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله إنه هو السمیع العلیم؛ و اگر دشمنان به صلح گرایند، تو هم به صلح گرای و بر خدا توکل کن که یقینا او شنوا و داناست»؛ اما این مسئله منوط به فهم از عدم خیانت دشمن و عدم ترس از نقض عهد آنهاست؛ اتفاقا رهبر معظم انقلاب در طول مذاکره با دشمن، بر این نوع استراتژی تأکید داشتند؛ ایشان در بیاناتی فرمودند: «جمهوری اسلامی ایران تاکنون به تعهدات خود در برجام پایبند بوده است، اما اروپاییها به وظایف خود عمل نکردهاند و این قابل قبول نیست که ما بهطور کامل به تعهدات خود در برجام عمل کنیم اما آنها تعهدات خود را انجام ندهند.» (دیدار رئیس جمهوری روسیه با رهبر انقلاب ۱۳۹۷/۰۶/۱۶)
ایشان در بیانی دیگر با تأکید بر اینکه «خطوط قرمزی که ما معین کرده بودیم رعایت نشد»، گفتند: «با این دولت، با این رژیم زورگوی متقلب، باید نشست مذاکره کرد!؟ چرا مذاکره کنیم؟ برجام نمونهی واضح این است. تازه بنده سختگیری میکردم که البته همهی خطوط قرمزی که ما معین کرده بودیم، رعایت نشد طرف مقابل اینجوری رفتار کرد، اینجوری عمل کرد، خب، با این طرف مقابل نمیشود مذاکره کرد؛ با این دولت نمیشود مذاکره کرد. دربارهی مسائل گوناگون، هر دولتی که با این دولت مذاکره کند، [او] مشکل درست میکند» (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۳۹۷/۰۵/۲۲)
علامه طباطبایی در توضیح این آیات مینویسد:
«این دو آیه (۵۷ و ۵۸ انفال) دو دستور الهی است در قتال با کسانی که:
۱ عهد ندارند
۲ عهد را میشکنند
۳ یا ترس این هست که عهد بشکنند
الف) پس اگر دارندگان عهد از کفار بر عهد خود پایدار نباشند و آن را در هر بار بشکنند، بر «ولی امر» است که با ایشان مقاتله و بر آنان سختگیری کند.
ب) اگر ترس این باشد که بشکنند و اطمینانی به عهد آنان نداشته باشد، باید او نیز لغویت عهد را اعلام کند.
ج) اما اگر عهد بستند و آن را نشکسته و ترس این هم که خیانت کنند در بین نباشد، البته واجب است عهدشان را محفوظ داشته و احترام کنند.»
آخرین سؤالی که از رئیسجمهور داریم این است که آیا در شرایط فعلی که دشمن هر بار و بهتعبیر قرآن، فی کل مرة، نقض عهد میکند، باید از در مذاکره و مصالحه وارد شد؟ آیا اکنون از مرحله خوف از نقض عهد به مرحله یقین دست نیافتیم تا بخواهیم مجددا پای میز مذاکره بازگردیم؟ و سؤال آخر اینکه؛ آیا دشمن بهدنبال صلح است یا خدعه و نیرنگ؟
*تسنیم